کاش می شد در ناشناخته مکانی غریب
به دیدار خورشید می رفتیم
دستهایمان را به دستان مهربان اسمان میدادیم
و دلنگرانی هایمان را قسمت می کردیم
کاش میشد ان پسرک فال گیر
برایمان فال بگیرد
و با هر جمله اش که مرا در اتش اضطراب می سوازند
نگاه مطمئن تورو ببینم
و ارامش دریای طوفانی دلم را حس کنم
کاش میشد در سرزمین پونه های وحشی دل
به عروسیه عروسکها می رفتیم
و دل به مهتاب می سپردیم
تا از زیبایش حلقه ی زیبایی درست کند
بر سر من و تو بگذارد
کاش میشد سوار بر اسب بی قرار مجنون شویم
و تا کویر تشنه ی عشق پیش برویم
و بر خار های بیابان " عشق " را حک کنیم
کاش میشد زیر درخت نارون به دستان من و تو
زنجیر می زدند
و ما تا ابد برای هم می ماندیدم
و مرز بودن ها و نبودن ها را طی میکردیم
کاش می شد......
به من بیاموز! | |
ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز ! ای تو که عاشقی و خون عشق در رگهایت جاریست ، معنای عشق را به من بیاموز! ای تو که مرا دوست داری و دیوانه وار عاشق این قلب بی احساس منی ، احساسات
عاشقانه ات را به من ابراز کن ! مرا ببخش اگر مثل تو عاشق نیستم ، مرا ببخش اگر مثل تو اینهمه با احساس و مهربان
نیستم! اگر تو دریایی ، من یک کویر خشک و بی جانم ، اگر تو بهاری ، من همان خزان
سرد و بی روحم! ای تو که خودت همان عشقی ، و وجودت سرشار از احساسات عاشقانه است به من
بیاموز چگونه ابراز عاشقی کنم! مرا ببخش اگر شبها مثل تو با چشمان خیس به خواب نمیروم!
مرا ببخش اگر مثل تو غروبها دلتنگت نیستم ! اما بدان من هم یک عاشقم ، بدان که کمتر از تو وبیشتر از هر کسی دوستت دارم! آری من هم یک عاشقم ، عاشقی کم احساس تر از تو ، و با احساس تر از عشق! ای تو که خودت معنای محبتی ، به من محبت برسان تا شاید با محبتهای تو ، قلب من
نیز جان بگیرد و به تو عشق بورزد! اگر تو یک شعر تازه ای ، من یک داستان غم انگیزم! اگر تو یک شاعر پرآوازه ای ، من یک نویسنده خسته ام! ای تو که خودت بهترین معلم عشق در دنیایی ، به منی که از عشق هیچ نمی دانم
معنای عشق را بیاموز! بیاموز که چگونه با تو باشم و چگونه در این طوفان دریا قایق نجات تو باشم... آری اگر تو مرا دوست داری ، من کمتر از تو ، کمتر از خدا ، و بیشتر از هر کسی
دوستت دارم |
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه، هر روز کم کم مـی خوریم
آب می خواهم سرابم مـی دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکــــــــردی آفــتاب
خنجری بر قلــب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه ای نامرد برپشتم نشست
از غم نامردمی، پشتم شکست
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب اگر این است من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافــرم دیگر مسلمانــــی بــس است
در میان خلق سر در گم شدم
عاقبــت آلوده ی مردم شـــدم
بعد از این با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتــــم رو می کـنم
در شبی تاریک مرد بر لبه پرتگاهی راه میرفت. پایش لغزید و داشت سقوط میکرد.
ناگهان با دستانش شاخه کوچک گیاهی را گرفت.اما خیلی زودفهمید که آن شاخه آنقدر
کوچک است که نمیتواند او را نگهدارد. پس سرش را بالا گرفت و فریاد زد :
کسی آن بالا نیست؟
کسی گفت : من هستم
مرد گفت: تو کی هستی.
او گفت: من خدا هستم.
مرد گفت: خدایا نجاتم بده من دارم سقوط میکنم.
خدا گفت: آیا به من اعتماد داری؟
مرد گفت: بله
خداوند گفت: پس آن شاخه درخت را رها کن.
مرد کمی سکوت کرد و سپس فریاد زد: کس دیگری آنجا نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ......
فردا صبح مردم مردی را دیدند که به یک شاخه آویزان شده و یخ زده بود . فاصله او با زمین
فقط سی سانتیمتر بود!
می اندیشم٬
فرو می روم در بودن خویش٬
در غم٬
چون رهگذری در مرداب٬
راستی لبخند ها و اشکهای کودکی٬
و دست و پا زدن در مرداب٬
آنچنان دور افتاده ام از شاد زیستن که٬
از خنده های دروغین خویش٬
احمق وار بیزار می شوم٬
تاریک٬
بهمن٬
و تولد هزاران سلول شوم٬
دور افتاده ام از خویش٬
من تاریک٬
سیاهتر از کلاغ و
بد آواز تر از او شاید٬
لیاقت پرواز در آسمان کبوتر ها را ندارم٬
سر در خویش فرو می برم٬
چون لاک پشت٬
و در انتظار مردن تک تک سلولهای نکبت بار٬
پناه میگیرم در تاریکی.
تا مرگ
تا همیشه.
جدید ترین عکس از دریاچه گهره
تقدیم به وبلاگ نویسان و کلیه دوستداران کوه
دریاچه گهر به یقین یکی از زیباترین دریاچههای کوهستانی ایران است که هم چون نگینی فیروزهای بر دامن اشترانکوه آرمیده است.
این دریاچه طبیعی باحدود ۱/۵کیلومتر طول و ۷۰۰مترعرض و ۲۸متر عمق در ۳۳کیلومتری جنوب شرقی دورود باارتفاع دو هزار و ۳۶۰مترازسطح دریا در وسط منطقه حفاظت شده اشترانکوه واقع شده است.
زیبایی و تنوع طبیعی منطقه دستیابی به دریاچهگهر را برای تمام اقشار از کوهنوردان حرفهای تا کوهنوردان کم تجربه و حتی افراد عادی میسر میسازد.
دریاچه گهر زیستگاه مناسبی برای آبزیان و دیگرحیوانات وحشی است که ساحل آن به جز قسمت مدخل دریاچه که ساحلی ماسهای دارد و به تدریج عمیق میشود درکلیه نقاط دارای ساحلی سخرهای میباشد که برای شنامناسب نیست.
در قسمت پایین دریاچه، جنگلی انبوه است که متاسفانه به دلیل عدم رعایت کوهنوردان و برخی گردشگران در شرف نابودی است.
در قسمت بالای دریاچه نیز که دارای ساحلی ماسهای است جنگلی انبوه وجود دارد که دست کمی از جنگل پایین ندارد.
از قسمت بالا، جوی آبی به دریاچه میریزد که ادامه آن ما را به زیبایی دیگری میرساند، پس از ۴۰دقیقه پیاده روی به یکی از زیباترین آکواریومهای طبیعی میرسیم، دریاچهای به تقریب کوچکتر و با عمق اندک و جلبکهای زیاد که اگراندکی تامل کنی ماهیان را درکف دریاچه خواهی دید که چه زیبامی خرامند.
تاچند سال پیش کوههای اطراف دریاچه چراگاه دام عشایربود که چرای بیرویه کوههای اطراف باعث تخریب آنها شدو با بارش هر باران گل و لای کوه به داخل دریاچه میریزد که دریاچه دوم گهر در شرف قربانی شدن این مشکل است.
هرساله تعداد زیادی ازگردشگران داخلی و خارجی از مناظر طبیعی منطقه حفاظت شدهاشترانکوه به خصوص دریاچه گهر دیدن میکنند وامسال نیز همانند سنوات قبل فصل گردشگری از ۱۵خردادآغاز و تاپایان شهریور ادامه خواهد داشت.
سیمای طبیعی منطقه حفاظت شدهاشترانکوه با ۹۸هزار هکتار وسعت با وجود دریاچه زیبای گهر یکی از جذابترین مناطق گردشگری ایران است که با سرمایهگذاری وانجام اقدامهای کارشناسی میتوان سالانه هزاران گردشگر خارجی و داخلی را به این منطقه جذب کرد.
یا رب به خدایی خداییت
وان گه به کمال پادشاییت
کز عشق به غایتی رسانم
کاو ماند اگر چه من نمانم
گر چه ز شراب عشق مستم
عاشق تر از این کنم که هستم
از عمر من آن چه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق
قهرمانان را بیدار کند .
نگاه اشنا به یاس کردم تو را
از برگ گل احساس کردم
خلاصه در کلاس ناز چشمات
دو واحد عاشقی
را پاس کردم
کی بود که با اشکای تو یه آسمون ستاره ساخت
کی بود که به نگاه تو دلش روعاشقونه باخت
کی بود که با نگاه تو خواب وخیال عشق ودید
کی بود که تنها واسه تو ازهمه دنیا دل برید